توحید (مباحث مقدماتی)
13 تیر 1401 - 15:40
بازدید 272
پ
پ

  بسم اللّه الرحمن الرحیم

در مكتب الاهیِّون (كتاب و سنت) آمده است كه اساس و پایه دین، توحید و عدل است كه نصف دین، توحید است .       « التَّوْحِیدُ نِصْفُ الدِّین »           (بحار الانوار: ج 3 – ص 240 ) و نیمی دیگر آن، عدل است كه نبوّت دنباله ی توحید و امامت استمرار نبوّت است و معاد نیز لازمه ی عدل است .

بحث نخست و مهم ما توحید است و در آینده، راجع به عدل، توضیحات بیشتری خواهیم داد. ان شاء الله.

در حدیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام)در حکمت 470 نهج ‌البلاغه آمده است كه «التَّوْحِیدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ» (نهج‏ البلاغة – ص 558) ؛ توحید آن است كه خدا را توهّم نكنی و عدل این است كه او را متّهم منمایی!

بنا بر این بیان شریف، توحید یكتاپرستی نیست و عدل این نیست كه خدا عادل است و ظلم نمی‌كند. همه می‌ دانند كه خدا یكی است و ظلم و ستم نمی‌كند؛ بلكه توحید آن است كه خدا را توهّم و تصوّر نكنی و عدل آن است كه او را متّهم و گنه كار به فعلت ندانی.

توهّم خدا – كه از آن نهی شده ایم – چیست؟

توهّم آن است كه یك چیزی به ذهنت خطور كند و آن را تصوّر نمایی. مثلاً وقتی می‌گوییم؛ خاك، یا درخت، یا انسان، یا خورشید، یا ملائكه، یا وجود مقدّس امام عصر (عجّل الله فرجه) ، مفهوم هر كدام از این ها، در ذهنت ایجاد می‌شود. ولی تا می‌ گوییم خدا، اگر خدا در ذهنت آمد، شرك ایجاد شده است و یك بت ذهنی، در ذهنت ساخته ای كه در روایات، از قول امام صادق (علیه السّلام) آمده است: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَر» (توحید شیخ صدوق – ص 220) ؛ هر كسی خدا را با توهّم عبادت كند، مشرك است.

«وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ» ؛ عدل آن است كه خدا را متّهم به فعل خطایت نكنی. عدل آن است كه فعل خودت را جدا بدانی و فعل خدا را جدا بدانی. گناه، كار تو است؛ آن را به خدا نسبت ندهی. البته خدا امكاناتی را به بشر می‌دهد؛ از قبیل آلات و ابزار بدن ما كه به وسیله آن ها، من فعل انجام می‌دهم و مسئول هم هستم. لذا در قیامت حساب و كتاب می‌شوم و جهنّمی و بهشتی بودن من، مشخّص می ‌شود.

در حدیث دیگری در كتاب توحید شیخ صدوق، باب معنی التّوحید و العدل، حدیث اول، صفحه 96، ذكر شده است كه مردی خدمت امام صادق (علیه ‌السّلام) می‌رسد و سؤالی درباره موضوع توحید و عدل می‌پرسد و محضر آن حضرت عرضه می‌دارد: همان طور كه شما فرمودید؛ اساس و پایه همه ی ادیان و شرایع الهی، توحید و عدل است و دانش آن بسیار می باشد و هر عاقلی باید آن را بداند. پس به مقداری كه فهمش آسان و به یاد سپردنش، مقدور باشد، برایمان بیان نمایید.

امام صادق (علیه ‌السّلام) می فرمایند: « أَمَّا التَّوْحِیدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَی رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَیْكَ وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَی خَالِقِكَ مَا لَامَكَ عَلَیْهِ» ؛ … توحید یعنی آن چه بر خویش جایز و روا می‌داری بر پروردگارت جایز و روا مداری و عدل آن است كه به پروردگارت، چیزی كه تو را بر آن سرزنش كرده، نسبت ندهی.

آری توحید، آن است كه هر چه بر خلق جایز است؛ بر خدا جایز ندانی. یكی از مطالبی كه بر خلق جایز است، كیفیّت و چگونگی است. من چگونه حرف می زنم؟ چگونه می‌نشینم؟ چگونه می‌ خوابم؟ كیفیت بدن و حالات روحی من، چگونه است و در مجموع، كیفیت وجودی من، چگونه است؟ این سؤال ها را می توانیم بپرسیم؛ ولی حق نداریم برای خدا كیفیت و چگونگی، قائل شویم!

یكی از مباحثی كه اطلاقش بر من بشر، جایز است، «وجود» است. ولی «وجود» مخلوق خداست.

پس خدا چیست؟ خدا چیستی ندارد! كیفیت و چگونگی و ماهیّت و وجود، ندارد. همه اینها مخلوق خداست. لذا همه ی ذرّات عالم، در خدا واله اند. از پیغمبر خاتم (صلّی الله علیه و آله) تا یك سوسك سیاه، همه در خدا متحیّر و سرگردان اند. لذا باید سر به سجده گذاشت و خدا را تسبیح و تنزیه و تقدیس كرد، از هر آن چه راجع به خدا بگویند و به او نسبت باطل دهند.

فقط می‌دانیم خدا هست. یك قوه قاهره ‌ای هست كه من را می ‌چرخاند. مریضم می‌كند و شفایم می‌دهد. غنیّ ‌ام می‌ كند، فقیرم می‌كند. اگر نه چه كسی می‌خواهد مریض شود؟ چه كسی می‌خواهد فقیر شود؟‌

با جبلّت و نهان و زیركی دل می‌دانم كه خدا هست. ولی اگر از من سؤال شود: مَن المُحَرِِّك؟ محرّك تو كیست؟ مَن القََیُّوم؟ قیّوم و به پا دارنده تو كیست؟ ‌… نمی‌توانم جواب دهم. چون آن چه بر خلق جایز است، بر خالق جایز نمی‌باشد.

به همین منظور، مرحوم شیخ صدوق، در فصل آخر كتاب نفیس التوحید (باب شصت و هفتم) ، روایاتی را جمع كرده است، به نام بابُ النَّهِی عَنِ الكَلامِ و الجِدالِ و المِراءِ فِی اللهِ عَزَّوَجَلَّ ؛ به نام باب نهی از جرّ و بحث درباره ی خدای متعال كه در حدیث اول، امام باقر (علیه ‌السّلام) می فرمایند: درباره ی آفریده ‌های خدا صحبت كنید؛ ولی درباره ی خدا، سخن نگویید. چون حرف زدن درباره ی خدا، جز تحیّر و گم راهی، بر انسان نمی‌افزاید.

هر چیزی راجع به خدا می‌گوییم، مخلوق ذهنی ماست. مصنوعی مثل ما و بت ذهنی ماست كه به مراتب، از بت جسمی، خطرش بیشتر است!

انبیاء عظام (علیهم السّلام) آمده‌اند كه این بت ذهنی ما را بیندازند. «أَدْعُوكُمْ إِلَی عِبَادَةِ اللَّهِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَادِ وَ الْأَصْنَامِ» (بحار الانوار: ج 18 – ص 185) ؛ شما را فرا می خوانم، به بندگی خدا و دورریختن همه بت ها و شبیه سازی شده ها برای خدا.

پیامبران ما را به آن معروف فطری كه همه بشر بر معرفت آن، خلق شده‌ اند؛ تذكّر می دهند.

  … بعدها ان شاء الله، تفصیل این گفتار شیرین را پی خواهیم گرفت. بِمَنِّهِ وَ كَرَمِهِ.

مباحث مطرح شده در این درس عبارتند از :
 1. اساس و پایه ی دین چه می باشد؟
2. معنای واقعی توحید
.3توهّم چیست؟ خدای متوهّم
4. آیا بر خدا ماهیّت، وجود، کیفیّت و … مترتّب است ؟
5. بت ذهنی و بت جسمی
و …

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.