شیخ صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود :
ابلیس – لعنت خدا بر او باد – آسمانهاي هفت گانه را طی می کرد و به آنها بالا می رفت ، هنگامی که حضرت عیسی علیه السلام متولّد شد از بالا رفتن سه آسمان ممنوع گردید و تا چهار آسمان بالا می رفت ، و وقتی حضرت محمّد صلی الله علیه و آله تولّد یافت او را از همه آسمانها منع کردند و شیاطین را به سبب ستارگان از ورود در آسمان ها راندند .
قریش گفتند : اینها علامت قیامت است که از اهل کتاب آن را شنیده بودیم ، عمرو بن امیّه که در کهانت و پیشگوئی حوادث در عهد جاهلیّت قوي تر از همه بود گفت : به ستارگان نگاه کنید اگر آنهائی که مردم در راه یابی وتشخیص زمستان و تابستان از آنها کمک می گیرند رها می شوند علامت هلاکت و نابودي خلق است ، ولی اگر آنها در جاي خود هستند و غیر آنها پرتاب می شوند علامت این است که واقعه مهمّی رخ داده است .
🔆صبح ولادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همه بتها در هر کجا که بودند به رو بر زمین افتادند .
🔆در آن شب ایوان کسري به لرزه درآمد و ۱۴ کنگره آن درهم ریخت .
🔆دریاچه ساوه خشکید ، و در وادي سماوه آب جاري گردید .
🔆آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود خاموش گشت .
🔆و دانشمند مجوس در عالم خواب دید که شتر سرکشی چند اسب اصیل را می کشاند و از دجله عبور کردند و وارد شهرهاي ایشان شدند .
🔆طاق کسري از میان شکسته شد ، و دجله بی آب شکافته گشت و آب در قصر او جاري گردید ، نوري از طرف حجاز پخش شد و همه مشرق را فرا گرفت .
🔆تخت هر پادشاهی سرنگون گشت و خودش در آن روز لال گردید و صحبت نمی کرد .
🔆علم کاهنان از آنها گرفته شد و سحر ساحران باطل گردید .
و حضرت آمنه علیها السلام مادر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
به خدا قسم ، فرزندم همین که به دنیا آمد ، دست ها را بر زمین گذاشت ، سر به سوي آسمان برداشت و نگاهی کرد ، سپس نوري از آن ساطع گردید که همه جا را روشن کرد ، درمیان آن روشنائی صداي گوینده اي را شنیدم که گفت :
«إنّک قد ولدت سیّد الناس ، فسمّیه محمّداً»
فرزندي به دنیا آوردي که سرور همه خلائق است نام او را محمّد بگذار .
و او را نزد عبدالمطلب ببر که او را ببیند .
چون آن حضرت را نزد عبدالمطلب آوردند و گفته هاي مادرش درباره او به آن جناب رسیده بود او را در برگرفت و در دامن خود نشانید و گفت :
حمد و سپاس شایسته خداوندي است که به من این پسر بچّه نیکو و پاك را عنایت کرد ، که در گهواره اش بر همه پسران عالم برتري دارد .
در این هنگام ابلیس فریادي برآورد و لشکرش را خواند ، همگی نزد او اجتماع کردند و گفتند : سرور ما ، چه چیزي تو را ناراحت کرده و ترسانده است .
گفت : واي بر شما ، از اوّل شب اوضاع آسمان و زمین را متغیّر و دگرگون می بینم ، معلوم می شود واقعه مهمّی رخ داده که از وقتی حضرت عیسی به آسمان برده شده چنین حادثه اي واقع نشده است.
بروید و جستجو کنید چه چیزي رخ داده است . همگی از نزد او متفرّق شدند و سپس بعد از تفحّص و جستجو برگشتند و گفتند : ما به آنچه می گوئی پی نبردیم و چیزي نفهمیدیم .
ابلیس گفت : خودم باید آن را دنبال کنم و این کار من است، سپس در دنیا فرو رفت و در همه جا جولان کرد تا اینکه به حرم رسید ، فرشتگان را دید که اطراف حرم را احاطه کرده اند و وقتی که خواست داخل حرم شود بر او بانگ زدند و او برگشت ، سپس مثل گنجشک گردید و از ناحیه حري وارد شد .
جبرئیل به او فرمود : اي ملعون ، برگرد .
ابلیس گفت : از تو سئوالی دارم ، چه حادثه اي امشب در زمین واقع شده است؟
فرمود : محمّد صلی الله علیه و آله که خاتم انبیاء و سرور همه آنها است پا به عرصه گیتی نهاده است .
گفت : آیا مرا در مورد او نصیبی و بهره اي هست؟
فرمود : نه ، سئوال کرد : آیا در امّت او بهره دارم؟ فرمود : بلی .
ابلیس گفت : به آن راضی شدم و خشنود گشتم .
📙الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۲۸۵
📘بحار الأنوار، ج ۱۵، ص ۲۵۷
📕إثبات الهداة، ج ۱، ص ۳۰۳
ثبت دیدگاه