«وَالَّذِينَ إِذَا فَعلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّواْ علَی مَا فَعلُواْ وَهُمْ يَعلَمُونَ * أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَ نِعمَ أَجْرُ الْعامِلِينَ »
☀️☀️شان النزول آیهی ۱۳۵ و ۱۳۶ سورهی آلعمران☀️☀️
☀️معاذ بن جبل، گریان به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت و سلام كرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله جواب سلام او را داد و پرسید: ای معاذ! برای چه گریه میكنی؟ گفت: ای رسول خدا! جلوی در، یك جوان لطیف و خوش آب و رنگ و خوش سیما ایستاده است و مانند مادر داغداری كه بر فرزند از دست داده خود گریه میكند، بر جوانی خود میگرید و میخواهد كه به نزد شما بیاید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آن جوان را نزد من بیاور ای معاذ! او را به نزد پیامبر برد. سلام كرد. پیامبر جواب سلام او را داد و از او پرسید: چه چیزی باعث گریه تو شده است ای جوان؟
گفت: چرا و چگونه گریه نكنم، در حالی كه گناهی مرتكب شدهام كه اگر خداوند عز و جل به یكی از آنها مرا مؤاخذه كند، حتماً مرا داخل آتش جهنم میگرداند و مطمئن هستم كه مرا مؤاخذه خواهد كرد و هرگز مرا نخواهد بخشید.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از او پرسید: آیا چیزی را شریك خدا قرار دادهای؟ گفت: پناه بر خدا، اگر به او شرك ورزیده باشم. فرمود: آیا شخصی را كشتهای كه خداوند حرام گردانیده است؟ گفت: نه. آن گاه، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند، گناهان تو را میبخشد هر چند به اندازه كوههای بلند باشد. آن جوان گفت: گناهان من از كوههای بلند، بزرگتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند، گناهان تو را میبخشد، هر چند به اندازه زمینهای هفتگانه و دریاها و شنها و درختانش و هر چه كه در آن است، باشد. گفت: از زمینها و دریاهایش و شنهایش و درختانش و هر چه در آن است بزرگتر میباشد.
پیامبر فرمود: خداوند، گناهان تو را میبخشد هر چند به اندازه آسمانها و ستارگانش و عرش و كرسی باشد. گفت: گناهان من از آن هم بزرگتر است. پیامبر صلی الله علیه و آله با حالت عصبانیت به او نگاه كرد و فرمود: وای بر تو ای جوان، آیا گناهان تو از خدایت بزرگتر است؟ آن جوان، چهره بر خاك مالید و گفت: پاك و منزه است پرودگار من، هیچ چیز از پروردگارم بزرگتر نیست. پروردگارم بزرگتر است ای رسول خدا. خداوند از هر چیز بزرگی، بزرگتر است.
آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا گناه بزرگ را كسی جز پروردگار بزرگ میبخشد؟ آن جوان گفت: نه، به خدا قسم ای رسول خدا. سپس آن جوان ساكت شد و پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: وای بر تو ای جوان! نمیخواهی یكی از گناهانت را به من بگویی؟
گفت: چرا به شما میگویم: هفت سال است كه من نبش قبر میكنم و مردهها را از قبر بیرون میآورم و كفنهای آنها را برمیدارم. كنیزی از یكی از دختران انصار مرد. وقتی كه خانوادهاش او را بر سر قبرش بردند و دفن كردند و رفتند و شب فرا رسید، بر سر قبرش رفتم و آن را شكافتم و آن كنیز را از داخل قبر بیرون آوردم و كفنش را از بدنش در آوردم و او را لخت، روی لبه قبرش رها كردم و رفتم. در حال رفتن بودم كه شیطان به نزد من آمد و شروع كرد به زیبا جلوه دادن او در نزد من و میگفت: آیا شكمش را نمیبینی، آیا سفیدیاش را نمیبینی؟ آیا باسنهای او را نمیبینی؟ پیوسته اینها را به من میگفت تا این كه به طرف آن جنازه برگشتم و اختیار از كف داده بودم.در همین حال، به او تجاوز كردم و سپس او را در همان جا رها كردم.
ناگهان صدایی را پشت سرم شنیدم كه میگفت: ای جوان! وای بر تو، از سئوال و داوری روز قیامت، روزی كه من و تو را در كنار هم نگاه میدارد، همچنان كه تو مرا لخت و عریان در میان مردگان رها كردی و مرا از قبرم بیرون آوردی و كفنهایم را برون كردی و باعث شدی كه در حال جنابت، در روز قیامت برای حساب و كتاب آماده شوم. وای بر جوانی تو از آتش جهنّم. ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! من فكر نمیكنم كه هرگز بوی بهشت را استشمام كنم، نظر تو در باره من چیست ای رسول خدا؟.
🔅پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: از من دور شو ای فاسد جنایتكار. من میترسم كه از آتش تو بسوزم. تو چقدر به آتش جهنم نزدیك هستی!
🍃ادامه دارد🍃
☀️☀️ادامه شان النزول☀️☀️
🔆…و چقدر به آتش جهنم نزدیك هستی! رسول خدا صلی الله علیه و آله پیوسته این جمله را تكرار میكرد و به او اشاره مینمود تا این كه از جلوی چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دور شد و به مدینه رفت. از آن جا آذوقه برداشت و به یكی از كوههای آن جا رفت و در آن جا گوشه عزلت گزید. لباس پشمی پوشید و دستهایش را به گردنش زنجیر كرد و فریاد برآورد:
پروردگارا! این بنده تو، بهلول است و دست بسته، در مقابل توست. پروردگارا! تو مرا میشناسی و آن چه كه میدانی، از من، سر زده است. پروردگارا! من پشیمان گشتهام و توبه كردهام و به نزد پیامبر تو صلی الله علیه و آله و سلم آمدم، اما او مرا از خود راند و بر ترس من افزود. به اسم تو و جلال تو و عظمت قدرت تو، ای سرور من، امید مرا ناامید نگردان. و دعایم را باطل نساز و مرا از رحمت خود نا امید مساز.
او به مدت چهل شبانه روز، این گفته را تكرار میكرد. درندگان و حیوانات وحشی به حال او گریه میكردند.
✨وقتی چهل شبانه روز به پایان رسید، دو دستش را به آسمان بلند كرد و گفت: بار خدایا! برای حاجت و نیاز من چه كار كردی؟ اگر دعایم را اجابت كردهای و گناهم را بخشیدهای، پس به پیامبرت وحی كن و اگر درخواستم را اجابت نكردهای و گناهم را نبخشیدهای و خواهان مجازات من هستی، پس آتشی آماده ساز تا هر چه زودتر مرا بسوزاند و یا مرا دچار عقوبتی ساز كه در دنیا مرا هلاك سازد و مرا از فضاحت روز قیامت نجات بدهد.
در نتیجه، خداوند تبارك و تعالی این آیه را بر پیامبر خود صلی الله علیه و آله و سلم نازل كرد: «وَالَّذِینَ إِذَا فَعلُواْ فَاحِشَةً» یعنی زنا «أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ» یعنی با ارتكاب گناهی بزرگتر از زنا و نبش قبر و دزدیدن كفنها «ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ» میگوید: از خدا ترسیدند و زودتر توبه كردند «وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ» خداوند تبارك و تعال میگوید: ای محمّد! بنده من توبه كرد و به نزد تو آمد، اما تو او را از خود راندی، پس به كجا برود و قصد كه كند و غیر از من از كه بخواهد كه گناهش را ببخشد؟
سپس خداوند عز و جل فرمود: «و لم یصرّوا علی ما فعلوا و هم یعلمون» میگوید: آنها زنا و نبش قبر و دزدیدن كفنها را ادامه ندادند «أُوْلَـئِكَ جَزَآؤُهُم مَّغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَنِعمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ»
وقتی این آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد. خنده بر لب، این آیه را خواند و بیرون رفت و به یارانش فرمود: چه كسی مرا به نزد آن جوان میبرد؟
معاذ گفت: ای رسول خدا! به ما خبر رسیده است كه او در فلان جا است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به همراه یارانش رفت تا این كه به آن كوه رسیدند. از آن كوه بالا رفتند و به دنبال آن جوان گشتند. ناگهان دیدند كه او در میان دو صخره ایستاده است، در حالی كه دو دستش به گردنش زنجیر شده و چهرهاش سیاه بود. از گریه زیاد، مژههایش افتاده بود و میگفت:
سرور من! مرا نیكو آفریدی و چهرهام را زیبا گردانیدی. كاش میدانستم با من چه میكنی، آیا در آتش جهنمّ مرا میسوزانی و یا در جوار خودت مرا ساكن میسازی.
بار خدایا! تو به من نیكی بسیار نمودهای و بر من نعمتها ارزانی داشتهای، كاش میدانستم آخرِ كار من، چه میشود؛ مرا به بهشت میبری و یا به آتش جهنم میاندازی.
بار خدایا! گناه من بزرگتر از آسمانها و زمینها و بزرگتر از كرسی وسیع تو و عرش عظیم تو است. كاش میدانستم گناهم را میبخشی و یا این كه مرا با آن در روز قیامت، رسوا میسازی؟
همواره جملاتی مانند اینها را میگفت و گریه میكرد و خاك بر سر میریخت. در حالی كه درندگان او را احاطه كرده بودند و پرندگان بالای سرش صف بسته بودند و آنها از گریه او میگریستند.
آن گاه، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او نزدیك شد، دستهایش را از گردنش باز نمود و خاك را از سرش پاك كرد و فرمود:
ای بهلول! مژده كه از آتش جهنّم رهایی یافتی. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: این گونه، گناهان را جبران كنید، همچنان كه بهلول آنها را جبران كرد. سپس آن چه را كه خداوند عز و جل در باره او نازل كرده بود، برای وی تلاوت نمود و او را به بهشت، بشارت داد.
📚 امالی، ص ۴۵، ح ۳ / تفسیر البرهان
✨✨✨✨✨☀️☀️☀️☀️✨✨✨✨✨
🤲 اَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، الرَّحْمنُ الرَّحيمُ بَديعُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، مِنْ جَميعِ ظُلْمي وَ جُرْمي وَ اِسْرافي عَلي نَفْسي وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.
طلب استغفار میکنم از خدایی كه معبودي جز او نيست، زنده و پاينده است ، بخشنده و مهربان است ، پديدآورنده آسمانها و زمين است ، از جمیع ظلمی که به خودم کردم و گناه و نافرمانيای که کردم، و به سوي او باز ميگردم. و توبه میکنم.
ثبت دیدگاه