در موقع گرفتاریهای مالی و یا زندان به جوادالائمه متوسّل شوید. اینطور نیست که مثلاً بگویی امام جواد(ع) در مدینه است و از حال شیعه اش در خراسان خبر ندارد. امام در آن واحد می تواند میلیاردها صدا را تشخیص بدهد نه تنها صدای ما بلکه از نیّات و افکار ما خبر دارند.
- اباصلت (رحمه الله علیه) را مأمون برای امام رضا (ع) مراقب گذاشته بود تا ببیند امام رضا (ع) چه کار میکنند و جاسوسی اما رضا را بکند. ولی اباصلت شیعه امام رضا (ع) شد. بعد از شهادت امام رضا (ع) مأمون (علیه لعنه) اباصلت را دستگیر و زندانی میکند. حدود ده ماه میگذرد، اباصلت خیلی دلش میگیرد و متوسّل به امام زمانش جواد الائمه (ع) میشود و یادش می آید که جواد الائمه هنگام شهادت پدر بزرگوارشان علی بن موسی الرضا (ع) از در بسته از مدینه به مرو آمدند و حضرت رضا (ع) را غسل و کفن نمودند و نماز خواندند. یک دفعه امام جواد (ع) را دیدند که وارد زندان شدند، امام جواد (ع) دست نوازش روی سر اباصلت کشیدند و فرمودند: اباصلت چه شده؟ چرا اینقدر غمگینی؟ از زندان خسته شدی؟ اباصلت گریه میکند، امام جواد ع به او میفرمایند: اباصلت تو کی از ما خواستی و ما به فریادت نرسیدیم؟ (گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست) امام جواد دست اباصلت را می گیرند و از زندان بیرون می برند. اباصلت می گوید امام جواد (ع) من را از میان مأمورین و زندانبانها بیرون بردند و هیچ کس ما را ندید. بعد به امام جواد (ع) گفتم آقا جان، مولای من، من را دوباره می گیرند و زندانیم می کنند، حضرت جواد (ع) به ایشان می فرمایند : کاری می کنم که نام و یاد تو را فراموش کنند انگار که اصلاً نبودی.
- در زمان امام هادی (ع) شخصی می خواست به سفر حج برود برای خداحافظی پیش امام هادی (ع) آمد، امام هادی (ع) یک انگشتر عقیق به ایشان دادند و فرمودند: در بین راه یک شیر می آید و به شما حمله می کند این انگشتر را نشان بدهید دیگر با شما کاری ندارند. (حیوانات امام شناس هستند امام را می شناسند).
ثبت دیدگاه