1- شهادت امام حسین(ع)
در این روز در سال 61 هجری كه روز شنبه یا جمعه (بحار الانوار ج 44 ص 199) بوده، آقا و مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) درسن 58 سالگی (و یا 56 و یا 57 سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی در زمین كربلا به شهادت رسیدند. این روز، روز باریدن خون از آسمان است و روزی است كه شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسین(ع) در آن به وقوع پیوسته است. (زاد المعاد ص306)
چهار هزار ملك در این روز به زمین كربلا برای نصرت آن حضرت آمدند و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدی(ع) گریه كنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند. (بحار الانوار ج 45 ص 226) در این روز ترك خوردن و آشامیدن به خصوص از غذاهای لذیذ، سفارش شده است .
2- شهادت حبیب بن مظاهر اسدی كوفی. (بحار الانوار ج 45 ص 27)
3-شهادت مسلم بن عوسجه.
4-شهادت حر بن یزید ریاحی.
5-شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری.
6-شهادت همسر وهب، به دستور رستم غلام شمر.
7-شهادت شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص)، علی اكبر (ع) فرزند بزرگ سید الشهداء(ع) عموی والا مقام حضرت صاحب الامر(ع).
8-شهادت قاسم بن الحسن(ع).
9-شهادت عبدالله بن الحسن(ع).
10-شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالب.
11-شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغر(ع).
12-آمدن ذوالجناح با یال و كاكل خونین به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.
13-ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم بر سید الشهداء (ع) و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت.
14-غارت اموال از خیام امام حسین (ع).
15-فرار فاطمیات و علویات در بیابانها بعد از شهادت آقا و سرورشان ابا عبدالله (ع).
16-غارت كردن لباس و زره و … از بدن مطهر شهدای كربلا.
17-جدا شدن سرهای مطهر امام حسین (ع) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت.
18-به آتش كشیدن خیمه های آل الله، فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا (س).
19-شهادت دختران كوچك در كنار خیمه ها.
20-گریه و ماتم بر سیدالشهداء(ع) و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملك و حوش بر آن حضرت.
در این روز ملكی ندا كرد: ای امت ظالمی كه عترت پیامبر خود را كشتید، خداوند شما را موفق به درك عید فطر و قربان نفرماید.
21-راس مطهر امام حسین (ع) در كوفه
عصر عاشورا راس مطهر و نورانی امام حسین (ع) را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به كوفه فرستادند. (بحار الانوار ج 45 ص 62)
22-خونین شدن ریشه هر گیاهی كه از زمین می كشیدند، از مصیبت عظمای آن روز. (بحار الانوار ج 45 ص 89)
23- قتل ابن زیاد
ابن زیاد در روز عاشورای سال 67 هجری به فرمان مختار به جزا ی ظاهری اعمالش رسید و كشته شد. حصین بن نمیر و جمعی از قتله امام حسین (ع) نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند. (بحار الانوار ج 45 ص 383)
ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالك اشتر نخعی كشته شد و سر نحسش را برای مختار فرستادند. مختار هم سر او را برای امام زین العابدین (ع) فرستاد.هنگام وارد كردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بودند. لذا سجده شكر به جای آورده فرمودند:”روزی كه ما را بر ابن زیاد وارد كردند غذا می خورد. من از خدا خواستم كه از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده كنم، همچنان كه سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد كه خونخواهی ما را نمود.” سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شكر كنید.
24-قیام حضرت مهدی(عج)
به روایتی حضرت بقیه الله الاعظم حجة بن الحسن العسكری ارواحنا فداه در این روز قیام خواهند كرد. (بحار الانوار ج 52 ص 297)
25-وفات ام سلمه در این روز در سال 62-63 هجری ام سلمه همسر پیامبر(ص) از دنیا رحلت فرمود. نام او هند، پدرش ابی امیّه، مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب بود. شوهر اول او، پسر خاله اش ابو سلمه بن عبد الاسد بن مغیره بود. چون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش ام سلمه به حبشه هجرت كردند. پس از بازگشت از حبشه بر اثر زخمی كه در یكی از جنگ ها بر او وارد شده بود، بعد از مدتی شهید شد. (بحار الانوار ج 52 ص 297)
سلمه، عمر، زینب و درّه، فرزندان او بودند و عمر در جمیع جنگ های امیر المومنین (ع) شركت كرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود. (بحار الانوار ج 32 ص 168)
بعد از اینكه عده ام سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبكر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند ولی ام سلمه اجابت نكرد. سپس پیامبر (ص) از او خواستگاری كرد و ام سلمه قبول كرد و به فرزند خود عمر ابن ابی سلمه گفت: عقد را جاری كن. (بحار الانوار ج 22 ص 203)
عایشه وقتی دید پیامبر (ص) ام سلمه را به عقد خویش در آورده بسیار ناراحت شد، چه اینكه ام سلمه در جمال كم نظیر بود. عایشه به حفصه گفت: ام سلمه چقدر زیباست! او باور نكرد تا اینكه ام سلمه را دید. از همین جهت حسادت این دو با ام سلمه بسیار زیاد بود.
ام سلمه فضایلی دارد كه او را از دیگر همسران پیامبر (ص)- بجز خدیجه كبری(س)- ممتاز كرده است:
1- بارها ام سلمه عایشه را نصیحت می كرد در پیروی از علی بن ابی طالب (ع)، ولی او نمی پذیرفت. فضایل و مناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی كرد، (بحار الانوار ج 32 ص 70) او تا لحظه ای كه زنده بود با عایشه سخن نگفت چون مردم را برای جنگ با علی بن ابی طالب (ع) در جنگ جمل جمع كرد.
2- ام سلمه شهادت داد كه عایشه دشمن امیر المومنین(ع) است.
3- ام سلمه شنید كه یكی از آزاد شده هایش امیرالمومنین (ع) را ناسزا گفته است. آن شخص را فراخواند و آنقدر از فضائل و مناقب علی (ع) كه از پیامبر(ص) شنیده بود برای آن شخص بازگو كرد تا او توبه نمود. (بحار الانوار ج 22 ص 221)
4- ام سلمه حدیث “نحن معاشر الانبیاء لا نورث…” را – كه ابوبكر آن را به دروغ به رسول خدا (ص) نسبت داد –تكذیب كرد.
5- هنگامی كه امیرالمومنین(ع) برای جنگ جمل حركت كردند ، ام سلمه پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد، و به آن حضرت پیغام داد:”اگر پیامبر(ص) همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم و در نصرت و یاری شما كوتاهی نمی كردم.” (بحار الانوار ج 32 ص 168)
6- بعد از رحلت خدیجه كبری (س) مراقبت حضرت زهرا(س) با فاطمه بنت اسد(س) بود. بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبر(ص) به ام سلمه سپرده شد و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناك بود. ام سلمه می گفت:”مردم گمان می كنند من آموزگار فاطمه (س) هستم! به خدا قسم آن حضرت آموزگار من است.” (بحار الانوار ج 43 ص 10)
7- روزی پیامبر (ص) پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیرالمومنین (ع) نوشتند . بعد آن پوست را به ام سلمه دادند و فرمودند:”هر كس بعد از من فلان و فلان نشانه را به تو داد، این پوست را به او تسلیم كن “. آن سه نفر آن نشانه ها را نداشتند و ام سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیرالمومنین (ع) به آن حضرت – كه همه نشانه ها را درا بود – تسلیم نمود. (بحار الانوار ج 22 ص 224)
8- هنگام حركت امام حسین (ع) از مدینه به مكه ام سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را كه از پیامبر (ص) شنیده بود با اندوهی فراوان بازگو كرد. امام حسین (ع) محل شهادت و موضع دفن خود و اصحابشان و … را به معجزه نشان دادند. سپس مقداری از خاك آن بقعه طیبه را به ام سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا كه ام سلمه پیامبر (ص) را با حالتی گرد آلود و ژولیده مو در خواب دید و عرض كرد : یا رسول الله، این چه حالت است كه در شما می نگرم؟ فرمودند: “ای ام سلمه، حسین مرا كشتند و دیشب برای او و اصحاب او قبر می كندم”.
وقتی از خواب بیدار شد دید خاكی كه پیامبر(ص) و امام حسین(ع) به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است. (بحار الانوار ج 44 ص 225)
ثبت دیدگاه